همه میدانیم دولت اسرائیل از ابتدا بر پایه ظلم بنا شده است. همه میدانیم از روز اول یهود دشمن سرسخت اسلام و پیامبر بود، آنها همدست کفار و مشرکین بودند تا اینکه شرشان به دست مولاعلی با فتح خیبر به خفت و خواری خاتمه یافت اما با پیروزی انقلاب اسلامی صهیونیستها فهمیدند اسلام علوی دوباره احیا شده است و با این احیا خزان مسلمانان و اعراب به بهار تبدیل خواهد شد.
بنابراین نهایت دشمنی را با همدستی صدام و منافقین و سلطنت طلبان علیه ایران اسلامی به کار بستند. با پیروزی انقلاب حرکت های ناسیونالیستی عربی بیخاصیت و به حرکتهای جهاد اسلامی تغییر یافتند در این شرایط اسرائیل موجودیت خود را رو به فنا میدید بنابراین برای خشکاندن چشمه انقلاب همدست صدام شده سپس به ترور دانشمندان هستهای دست زد.
اخیراً حکومتهای عربی مزدور را در طرحی موسوم به (ابراهیم) شریک خود کرده بود آنها این رژیم غاصب را به رسمیت شناختند اما این پایان کار نبود، طرح او نه تنها شکست انقلاب اسلامی بلکه تجزیه ایران بود. ساده لوحانه بود اگر فکر میکردیم کنار آمدن با او تضمین امنیت ملی ما را در پی خواهد داشت اما اسرائیل همه این تمهیدات را در اذهان اعراب و حتی خیلی از خوش باوران داخلی فراهم کرده بود. اسرائیل باغول قدرت رسانهای خود را مقتدر و درعین حال مظلوم و برحق منطقه معرفی کرده در نتیجه حساسیت بینالمللی را از خود برداشته به عبارتی جای جلاد و مقتول را در اذهان جهانیان تغییر داده بود.
او با طرح این سناریو اذهان جهانی را مدیریت میکرد اما ادامه این طرح پس از غزه پرداختن به ایران بود غافل از اینکه این بار قدرت رسانهای مردمی در فضای مجازی بر غول قدرت رسانهای او پیروز شد. جهانیان با گوشیهای همراه خود خبرنگاران و خونگاران جنایات بیسابقه و هولناک او در غزه بودند. اسرائیل برای رهایی از این فشار طرح انحراف افکار عمومی از غزه به خارج را طراحی کرد و آن هم کشاندن پای ایران و حزبالله بود. تیزهوشی و خویشتن داری رهبری بیدار انقلاب این حربه را از او گرفت، عجز اسرائیل در غزه و در رسیدن به اهدافش نمایان شد نه گروگانها را آزاد کرد نه حماس را منهدم کرد و نه قدرت مقاومت را مرعوب خود ساخت. جنایات روزمرهاش هم باعث نفرت و انزوای جهانی او شد.
بنابراین حمله ایران به اسرائیل قبل از این شرایط در حقیقت خطای راهبردی ایران و فرشته نجات او بود اما اشتباه اسرائیل این بود که صبر راهبردی ایران را حمل بر ضعف ایران پنداشت اما امروز این درایت و تیزهوشی رهبری نظام تا جایی است که حتی وزیر خارجه انگلیس را در پاسخ گویی به سوالات خبرنگاررسانه خودشان به تناقض انداخت.
در حقیقت آنها به قول شهید سلیمانی فراموش کرده بودند که ما ملت امام حسین(ع) هستیم و ذلت نمیپذیریم، فراموش کرده بودند که ما ریشه در حماسه شاهنامه داریم و چشم رویین تن اسفندیار را بارها کور کردهایم اما نهایتاً اسرائیل را زدیم زیرا:
۱- بر اساس اصل پنجاه و یکم سازمان ملل در دفاع مشروع از خود بود.
۲- اسرائیل را زدیم چون با جنایتش در زدن سفارت ما در سوریه، جهان چشم انتظار کور کردن چشم فتنهگر بود.
۳- هوشمندی ما در زدن اسرائیل وقتی بود که حتی اربابانش در شورای امنیت در حمایتش به اجماع نرسیدند.
۴- اسرائیل را وقتی زدیم که خواست و اجماع ملی ایرانیان بود.
5- اسرائیل را وقتی زدیم که اعراب مزدور منطقه بفهمند اربابشان اسرائیل قادر به دفاع از خود نیست تا چه رسد به دفاع و حمایت از آنها.
6- اسرائیل را زدیم که اگر نمیزدیم باعث تحقیر و سرخوردگی ملی ما و گستاخی اسرائیل میشد.
۷- اسرائیل را زدیم و با این زدن حداقل قدرت پوشالی او دردفاع و حداکثر قدرت تهاجمی ما نمایان شد .
۸- درگوش اسرائیل زدیم تا دیوار اعراب بفهمد و درهم بریزد.
اما نکته مهم این است که ادامه این روند اطمینان به مدیریت رهبری نظام و اتحاد ملی مردم و باور به یاری خداوند متعال است.